به نام بخشنده بزگ داور بر حق به نام خداوند ایثار و انصاف

خارم اگر از خاری خارم تو مپنداری
دانم که مرا با گل یکجا تو نگهداری

گل راتوبه آن گوئی کزعشق معطرشد
آن گل که فقط گل بود درحادثه پرپرشد

سودای تورا دارم من از دل و از جانم
گفتند که پیدا شو دیدند که پنهانم

گفتند که پیدا کن خود را و تو را با هم
گفتم که پیدا هست در هر نفسس آدم

پیداست و من پنهان من در تن واو در جان
یک آن نظری کردم در خود گذری کردم

دیدم که نه در دوری نزدیک تر از نوری
در راه عبور از تو من این همه دور از تو
یک عمر نیاندیشم هیهات تو در خویشم
چشم است که بینا نیست در عشق که اینها نیست

مسعود فردمنش


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

بانوان امن‌گاه - خانه‌ای امن در دنیای نا‌امن کلینیک دندانپزشکی Jared بدانيد و سفر کنيد Cindy حجت حسین زاده بهرمند (HHB) networld مرجع رزیدنت اویل کتابخانه عمومی فرهنگسرای ولایت استان همدان