همه ی اهل جهان در سفرند
برخی گوییند که این رهگذران درگذرند
فاصله نیست که در طول سفر بیش شود
عشق و شور است که با رهگذران درگذرند
عشق بی فرجام و جام و آتشش
مهر داغی بر دل و اه و عتش
گفتم ات ای دوست شهر خالی شد از
عشق همچون لیلی و مجنون سرش
باز تا مرز الس رفتی مرد.
در راه تو با ساز و جرس رفتی مرد.
با دیدن اهداف بلند ساز و نی ات خاموش شد!
این راه نکو بود که می رفتی مرد؟!!
باز وصف یار می آید به یاد
از طریق پر ز درد دار او دارد به یاد
از دم و بزم جوان شیرین یاد
از برای آن طریق فرهاد داد
درباره این سایت